سخنی در باب اهمیت همايش چالدران

تأسیس حکومت صفوی در سال٩٠٧ ه.ق نتیجهی نهایی حدود یک و نیم قرن بسترسازی، تبليغ و صوفی گری و مریدپروری اعقاب و ابنإ شیخ صفیالدین اردبیلی بود که خود یک صوفی کوردتبار و برجستهی شافعی مذهب و از اهالی "شنگال" (سنجار) بوده است، كه مؤسس آن نوادهی شیخ صفی و فرزند شیخ حیدراسماعیل میرزا بود؛ كه بعدها ادعای اولوهیت کرد.
اسماعیل میرزا که به طرز عجیبی به کمک کیارکیائیان گیلان و تحت حمایت مریدان اجدادیاش و رؤسای قبایل قزلباش از تعقیب مرگبار سلاطین آققوینلو که داییزادگان او بودند، نجات یافت؛ پس از پیروزی بر رقیبان اولیهی خود و با تصرف تبریز و بلافاصله پس از تاجگذاری با دلالت و کمک اهل اختصاص در اندیشهی پایهگذاری و تأسیس حکومتی مذهبی با ابتنای کامل بر آموزههای مذهب شعبه برآمد و برای نیل به این مقصود، در تبریز که سالیان متمادی تختگاه ایلخانان و شهری آباد و عمدتاً سنی نشین بود، با توسل به خشونتی دهشتناک و با ادعای دریافت الهامات غیبی و توسل به تیغ بُرندهی شمشیر و قتلِعام گسترده، ساكنان مناطق تحت تصرفش را مجبور به ترک آیین اجدادی خود و تکرار مکرر شعار تولی و تبری نمود .
تأسیس این حکومت مقارن ایامی بود که سلاطین ترک نژاد و حَنَفی مذهب عثمانی در اوج اقتدار خود و با داعیەی جانشینی پیامبر در حال کشورگشایی و تهدید مرزها و قلمرو سلاطین مسیحی در اروپا بوده و تا دروازههای "وین" هم پیشرفته بودند.
تبلیغات صوفیان پیرو اندیشهی قزلباشان و ازدیاد روزافزون مریدان دلدادهی صفویان در اناطولی شرقی و...برای سلاطین عثمانی قابلتحمل نبود و به همین دلیل آنان نارضایتی خود را ادامهی این روند بارها اعلام و با ارسال پیغام و پیک و در نهایت تهدید درصدد اتمامحجت بااین مؤسس و مدعی جوان و جاهطلب و مرشد پرجاذبه برآمدند؛ لکن شاه جوان صفوی که در آغاز راه جاهطلبیها و خود خداپنداریهایش بود؛ سوداهای بلندپروازانهتری داشت و ازقضا با توفیقات پیدرپی وی در نبردهای متعدد تا قبل از جنگ چالدران در۹۲۰ه.ق دیگر مدتها بود خود را مرشد برگزیده و نظرکردهی خدا در زمین قلمداد و مریدان و صوفیانش نیز در پذیرش ادعاهای وی و باورمندی به شکستناپذیریاش هیچ تردیدی نداشتند.
اما ابرهای تیرهی تردید درراه و ادعایی خدایی و باورمندی وهمآلود به شکستناپذیری او دولتی مستعجل بود؛ و در دشت چالدران به سال۹۲۰ه.ق مصادف با ۱۵۱۴م.در نزدیکیهای خوی که نخستین آوردگاه هماوردی و رویارویی میان لشکریان سلطان سلیم مدعی خلافت و شاه اسماعیل مرشد کامل قزلباشان با پیروزی و غلبهی خونبار عثمانیها پایان یافت.آنچه سرنوشت و فرجام این نخستین مرحله از سریال طولانی رویاروییهایی میان دو قدرت متخاصم را رقم زد، بیش از هر چیز کثرت سپاه عثمانی و مجهز بودن به تفنگ، مهمات و توپخانه بود. عواقب زیانبار نبرد چالدران که ازقضا ملکه وسوگلی حرمسرای شاه اسماعیل هم در آن به اسارت عثمانی درامد، برای صفویان بسیار زیانبار بود و صفویان تا حدود همدان عقبنشینی نموده و سلطان سلیم حتی تیریز پایتخت صفویان را اشغال نمود، اما به دلایلی همچون کمبود آذوقه، وضعیت جوی و اقلیمی، تلفات نیروهای نظامی، مقاومتهای پیدا و پنهان در مقابل آنان ناچار شد تا تبریز و آذربایجان را تخلیه کند .
این شکست برای شاه اسماعیل که هم شاه بود و هم مرشد کامل، بسیار گران تمام شد و تا پایان عمر از تبعات آن رنج میبرد. به گونهایکه پسازاین واقعه دیگر کسی شاه اسماعیل را خندان ندید و همواره دلمرده و مغموم و افسرده شد و گرچه در سودای انتقامجویی بود، اما تا پایان عمرش در هیچ جنگی فرماندهی و رهبری لشکریانش را عهدهدار نشد و ارتباط معنوی میان شاه بهعنوان روح هدایتگر نیمه خدایی و مریدان و پیروان قزلباش او، بهطور جبرانناپذیری تِرَک برداشت و آسیب دید.
گرچه چالدران سرآغاز منازعات ایدئولوژیک و فرسایشی میان دو حکومت مذهبی بود که تا حدود سه قرن و سالها پس از سقوط صفویان و در دورهی نادرشاه افشار هم ادامه داشت؛ اما آنچه نباید فراموش شود جغرافیایی است که این منازعات فرسایشی دران جریان داشت یعنی کوردستان و ساکنانش که کوردها بودند که بیشترین صدمات و آسیب ها را از این درگیریها متحمل شدند، بگونهایکه پس از این جنگ، بخش عظیمی از کوردستان باختری از قلمرو صفویان منفک و به تصرف عثمانیها درامد. ناگفته پیداست که اروپاییان مسیحی که از سطوت و تهدید هژمونی امپراطوری عثمانی در خطر و بیمناک بودند، تمام مساعی خود را در تحریک صفویان به ادامهی این نزاعها بکار بسته و برای گشودن جبههای تازه علیه عثمانیها از هیچ اقدامی دریغ نورزیدند.
باوجود آنکه بسیاری از سپاهیان ایران و فرماندهان و صاحبان مناصب در میدان جنگ کشته شدند، اما خود شاه اسماعیل با فداکاری چند قزلباش جان سالم به دربرد و نجات یافت و یک دههی دیگر و تا سال۹۳۰ه.ق که درگذشت در قدرت باقی ماند و همین عامل حکومت نوپای صفویان را از پرتگاه سقوط زودهنگام نجات داد، اما شکست در چالدران بر عقیدهی قزلباشان مبنی بر معصومیت و شکست ناپذیری مرشد کامل آنان خط بطلان کشید.
نقطهی کانونی تجزیهی جغرافیای انسانی کوردستان و گردننهادن برخی رؤسای قبایل کورد به تابعیت عثمانی ازاین تاریخ آغاز و تمامی منازعات این قدرتها حتی در دورهی نادر هم در جغرافیای کردستان ادامه یافت و با اعمال سیاست زمین سوخته، سر منشأهای تداوم حیات در کوردستان به شکل جبرانناپذیری منهدم و کوردها هم بهناچار در میان هر دو طرف منازعه تقسیم و گاه در مقابل هم صفارایی نمودند.
شناخت و تحلیل درست مسائل کنونی کوردها هم مستلزم اشنایی با تاریخ منازعات دیرپای صفویان و عثمانیها و بازخوانی درست عوامل و تاثیرات و تبعات زیانبار نبرد چالدران بر سرنوشت کوردهاست.
اینک که به همت و با پیگیری مجدانهی دانشور ارجمند و فرهیخته جناب دکتر باقر پیری مدیر موسسهی غیرانتفاعی و فرهنگی "ناوەندی لێکۆڵینەوەی مێژووی کورد و کوردستان" و همکاران ارجمندش مقدمات لازم برای برگزاری همایشی علمی و تخصصی با محورهای مشخص و دقیق در باب این رویداد مهم فراهم گردیده است، ضمن ابراز خرسندی و با امتنان صمیمانه از اهتمام این عزیزان به این امر خطیر امیدوارم اهل علم و فضل و تاریخ پژوهان و محققان ارجمند و دلسوز با ارائه مقالات و طرح ایدهها و اندیشههای علمی خود زوایای تاریک این رویداد مهم را در پرتو نور دانش و آگاهی خود روشنی بخشند.
ايدون باد.
/ا.م