"شراب و عشق" از حافظ تا جزیری

Kurd24

سه چهار روز خود را به‌طور متوالی به خواندن حافظ اختصاص دادم. دیوانی شامل صدها شعر بود که آن را به‌طور کامل خواندم، قبل ازآن‌که تمام کنم، یکی از سؤالات اساسی در ذهنم این بود که جزیری چه اندازه از حافظ که شهرت او شرق را دربر گرفته، تأثیر پذیرفته است؟ 

خواجه شمس‌ُالدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظِ شیرازی (زاده‌ی ۷۲۷ هجری قمری – درگذشته‌ی ۷۹۲ هجری قمری در شیراز) نام خود را در شرق و کل جهان با حروف طلایی ماندگار کرده است.

اشعار وی به‌صورت قصیده، رباعی، قطعه، ترکیب‌بند و مثنوی می‌باشد، اما شهرت خویش را مدیون غزلیاتش است. تأثیر پذیری حافظ از خیام بسیار مشهود است و بنا به گفته‌ها، او همچنین تحت تأثیر خواجوی کرمانی و سلمان ساوجی نیز بوده است.

شیخ احمد جزیری  (۱۵۷۰- ۱۶۴۰) مشهور بە "ملای جزیری، شاعر بزرگ کرد دو قرن بعد از حافظ  پا به عرصه‌ی هستی گذاشته است. از حافظ تأثیر گرفته و در قسمتی از دیوان خود به تمجید حافظ پرداخته است.

گر سری از قطب شیراز درك كرده‌ای ای ملا

با نی و ساز پر درآورده و به آسمان می‌رسی

در ادبیات دیوان از کلمه‌ی قطب برای کسانی که در کائنات تصرف دارند و در نزد خداوندگار دارای مرتبه‌ای بلند هستند استفاده می‌شود. قطب در جهان معنوی به کسی گفته می‌شود که مسئولیت عالم روحانیت را به عهده دارد.

از این افاضات ملای جزیری ارزشمند بودن حافظ در نزد وی مشهود است. در رباعی "نوای مطرب و چنگ" مصرع چهارم "الا یا ایهاالساقی" از حافظ اقتباس شده است.

و به همین جهت اشعار جزیری ارجحیت بیشتری دارد.

گر خواهی رشته‌ی مروارید نظم بینی

بیا آن را در شعر ملا بین، نیازی به شیراز رفتن نیست

بعد از خواندن دیوان حافظ به حقیقتی که ملای جزیری اشاره کرده بود، بیشتر واقف گشتم چه ازلحاظ کورد بودن خواه هنردوست بودن احساس افتخار کردم.

وقتی به اشعار حافظ نگاه می‌کنیم. تأثیر پذیری حافظ از خیام را به‌صورت مشهود ملاحظه می‌کنیم. من نیز هنگام خواندن حافظ گاهی دچار تردید شدم که دارم اشعار خیام را می‌خوانم. علی‌رغم تأثیری که ملای جزیری از حافظ گرفته، این تأثیر بسیار ناچیز می‌نماید. جزیری در دوره‌ای نزدیک با کوردی نوشتن اشعار خود پای جسارت و آزادی را به میان آورده است و دنیای عشق و فلسفه را با شیوه‌ی خاص خود بنیان‌گذاری نموده است و مقام قطب الاقطاب را از آن خود کرده است.

به دلیل عدم‌حمایت دولت و محروم واقع‌شدن زبان کوردی، جزیری به‌اندازه‌ی خیام و حافظ شناخته‌نشده است و به این دلیل سیمرغ عشق و شعر آن‌چنان که سزاوار آن است، مور دتوجه قرار نگرفته است.

اشعار جزیری هم ازنظر توصیف هم ازنظر محتوا از اشعار حافظ بسیار غنی‌تر است. اشعار حافظ به‌طور کامل در حول محور "می" و "میخانه" در گردش است، حال  آنکه جزیری فقط به این مورد اکتفا نکرده و دنیایی آراسته به تمجید و دوست‌داشتنی را رنگ‌آمیزی نموده است.

اشعار حافظ بر بنیان دیالکتیک رند-زاهد/محتسب بنیان‌گذاری شده است.

رند با شراب‌خواری از خود بیخود گشته و نماد فردی است که به شهرت و طمع‌کاری ندارد ولیکن زاهد نماد کسی است که متظاهر وریاکار می‌باشد و محتسب نیز فردیست اداره‌کننده‌ی امور و ممنوع کننده.در تمام اشعار حافظ این دیالكتیك مشهود می‌‌باشد.

در اشعار جزیری این دیالکتیک مشاهده نمی‌شود و این به‌تنهایی نشانگر عدم وابستگی و منحصربه‌فرد بودن جزیری است. وقتی به اشعار جزیری می‌نگریم، پنجمین عنصر هستی یعنی عشق را می‌بینیم و ازاین‌رو جزیری با بی‌خیالی، ابله بودن، کاری ندارد و از آنها چشم‌پوشی کرده و آنها را محکوم به نیستی می‌نماید. این یكی از اساسی‌ترین تفاوت‌ها بین اشعار حافظ و جزیری است.

در اشعار حافظ به‌طور مکرر مسجد-میخانه، خرقه- شراب مقایسه می‌شود ولی در اشعار جزیری چنین قیاسی تقریباً وجود ندارد.

الفاظ رایج در اشعار حافظ هم در اشعار جزیری بعضاً وجود ندارد، مانند: دختر گل‌چهره، کمر باریک چو موی، معشوق چهارده ساله (معشوق کودک) و موی سبیل یار.

جزیری در این موارد تحت تأثیر حافظ نمانده است و اشعار خود را با الفاظ غنی‌تر تزیین کرده است.

در اشعار جزیری به منابع قصص، یافته‌های اخترشناسی، آلات موسیقی و مقام‌های آن، انواع گیاهان و جانداران و نام جوامع مختلف و بازیهای هوشی مانند شطرنج به‌کرات استفاده‌شده و لیکن در اشعار حافظ کمتر به این موردها برمی‌خوریم.

اشاره به حضرت علی در دیوان جزیری به‌صورت شاه ولایت، شاه نجف، ابوالحسن، حیدر کرّار، شیرعلی، دلدل و ذوالفقار به‌صورت مکرراستفاده شده است و همچنین در دیوان جزیری به منصور بن حلّاج، شیخ صنعان، محمد غزالی، لقمان حکیم، فغفور چین، باغ‌های ارم و عشق سلیمان و بلقیس اشاره شده است، ولی این اشارات در دیوان حافظ موجود نیست.

وقتی دیوان حافظ و دیوان جزیری را در کنار هم بگذاریم، بی‌شک می‌توانیم  خروش عشق را در دیوان جزیری ببینیم و به او عنوان پیر عشق بدهیم، اما حافظ علی‌رغم احتشامش بسیار پایین‌تر از بالهای ملای جزیری قرار دارد.

از بین هزاران شعر حافظ و جزیری فقط سه شعر مشابه به هم وجود دارد.

١- گلزار و گلستان جهان ما را بس (حافظ)

دل یك و عشق یك، عاشقان را یك یار بس (جزیری)

٢-خلوت‌گزیده را به تماشا چه حاجت است (حافظ)

چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است (جزیری)

٣- به آب روشن می عارفی طهارت كرد (حافظ)

الصباح كه میخانه را زیارت كرد (جزیری)

هر سه شعر ازلحاظ اسلوب و محتوا وقتی با یکدیگر مقایسه شوند، می‌بینیم که جزیری چندین مرتبه ازلحاظ مهاجرت در کلمات و تفکر و احساس در مقام بالاتری قرار دارد.

کوردها، عاشقان و هنردوستان هرقدر به جزیری افتخار کنند بازهم کم است، همان‌طور که خودش فرموده است، آینده با او ساخته و مزین خواهد گشت.

شیخ ثانی در هنر عشق و در دل نیز دریای معنا هستم/کسانی که عقل سلیم و دل هوشیار دارند از اشارات من شفا می‌یابند

حاکم اقلیم حرف‌ها هستم و جهانگیر اشعار/پرچم و بیرق‌دارم برای کاروان عشق

گر در مقابل عجز کلمات به انصاف و عدل آیند/همه به‌اختصار خواهند فهمید که ملا چه جادو و سحری به حروف می‌دهد