اسماعیل بیشکچی: ملامصطفی بارزانی کاری کرد کە کوردها بار دیگر همچون ققنوس از خاکستر خود برخاستند

اسماعیل بیشکچی، نویسنده و جامعهشناس ترک و دوست ملت کورد در گفتگوی از آغاز قیام و انقلاب ایلول (سپتامبر) کوردها بە رهبری مرحوم ملامصطفی بارزانی و چگونگی آشناییاش با جنبش مبارزاتی کوردها سخن میگوید.
بیشکچی در این مصاحبه فراز و نشیبهای آغاز مبارزهی به ارزانیها، شرکت ملامصطفی در تشکیل جمهوری دمکراتیک کوردستان در مهاباد، پناهندگی ایشان بە شوروی، بازگشت به عراق برگزاری راهپیمایی مسلحانه از بارزان بە زاخو و سلیمانیە میپردازد.
متن این مصاحبه در پایین بخوانید:
١- اولین بار چگونە از اخبار مربوط به قیام ایلول مطلع شدید؟
بیشکچی:
من در سال ۱۹۶۳ درمنطقهی "گور" در ارتش بودم. ملامصطفی بارزانی آنوقت مبارزه را آغاز کرده بود.. ما هم در مرز بودیم. ترکیه همزمان با تشدید آن مبارزه، واحدهای مرزی خود را تقویت کرده بود. بهعنوانمثال، پایگاه بیلیس بهمنظور تقویت واحدهایش، پیادهنظام خود را از موش و ارچیش به مرز اعزام کردەبود. من آن موقع و در تابستان سال ۱۹۶۳ در "گَوَر" در تیپ بیلیس ارتش بودم و اطلاعات زیادی در مورد کوردها نداشتم، اما مبارزهی آنان نمایان و علنی بود.
جنگندههای عراقی کوردهای منطقه را بمباران میکردند. گاهی اوقات بمبهای آنها به روستاهای منطقهی "گور" هم اصابت میکرد. در آن زمان بین خود کوردها نیز شکاف وجود داشت. بهعنوان مثال، منطقهی برادوست علیه ملا مصطفی بارزانی بودند و درگیریهایی هم وجود داشت. برخی از برادوستیها به سرکردگی شیخ رشید برادوست (شیخرشید لولان)به دلیل مخالفت با جنبش بارزانی به منطقهی "گور" ترکیە پناهنده شده بودند.
در آن زمان چنین وضعیتی وجود داشت. از یک سو ترکیە مداوم دستور میداد کە این منطقه بە محل انتقال کمک بە کوردها مورد تبدیل نشود. چونکه در سال ۱۹۴۷ این منطقه بهعنوان دروازه مورد استفادهی کوردها قرار گرفتە بود و در سال ۱۹۴۷، پس از سقوط جمهوری کوردستان در مهاباد، ملا مصطفی بارزانی ابتدا کە با نیروهای خود بە کمک جمهوری کوردستان در مهاباد رفته بود، پس از سقوط آن جمهوری از طریق همین منطقه بە شوروی رفت. ترکیه به ارتش دستور دادە بود که یا ملا مصطفی بارزانی را دستگیر بکنند یا به او اجازه ندهند بار دیگر از این منطقه عبور نماید.
قیام در ۹ سپتامبر ۱۹۶۱ آغاز شد و در سال ۱۹۶۳ مبارزه بدون وقفه ادامه یافت. به نظر من اکثر کوردها مخفیانه به بارزانی کمک زیادی کردند. آنها نمک، شکر، بنزین و گازوئیل برای کمک به بارزانی ارسال میکردند.
در آن زمان، دولت ترکیه نیز تصویرهایی ملامصطفی بارزانی را بین قبایل این منطقه توزیع کرده و برای دستگیری ایشان جایزه تعیین کرده بود. در آن موقع من اطلاعات کمی در مورد کەردها داشتم، اما بازهم تسلیم ایدئولوژی دولت نشدم.
٢- قیام سپتامبر ۱۹۶۱ در پی جنگ سرد آغاز شد. به نظر شما مصطفی بارزانی در آن زمان، در میان معادلات سیاسی منطقه و جهان، قیام کوردها را چگونه رهبری کرد؟
بیشکچی:
برای درک این موضوع باید کمی به پیشینهی تاریخی این مبارزات برگردیم. در سال ۱۹۲۰ در دورهی جامعهی ملل، تقسیم کوردها و تقسیم قلمرو کوردستان زیانهای زیادی به کوردها و کوردستان وارد کرد. سیاستهای این دوره نیز با همکاری دو کشور مهم و تأثیرگذار خاورمیانه انجام شد. این وضعیت برای کوردها بسیار دشوار بود. مثلاینکه استخوانهای یک فرد را درهم بشکنند یا مغز او را خرد کنند. این سیاستها نیز اینچنین تأثیری بر کوردها داشته است. این کشورها با این سیاستها و تجزیهی کوردستان میخواستند کوردها را از روی زمین محو کرده و به وجود آنها پایان دهند. در چنین شرایطی که حملات و سیاستی بسیار جدی علیه کوردها اعمال میشد، ملا مصطفی بارزانی کاری انجام داد کە کوردها همچون ققنوس زندگی خود را از خاک سوخته برخیزند. ملا مصطفی بارزانی چنین نقشی را ایفا کرد. البته ما نباید اهمیت وجود شخصیتهای دیگر را در این فرایند فراموش کنیم.
ما همچنین باید از شیخ عبدالسلام و شیخ احمد بهعنوان پیشگامان این روند مبارزاتی نام ببریم و ملا مصطفی بارزانی را ادامهدهندهی راه آنان بدانیم. جمهوری (دمکراتیک کوردستان) در مهاباد در سال ۱۹۴۷ سرنگون شد و بسیاری از رهبران و سیاستمداران کورد به همراه قاضی محمد دستگیر شدند. در آن زمان ملامصطفی بارزانی به تهران میرود تا دربارەی آیندهی کوردها با شاه ایران گفتگو بکند. بخشی از سازمان اطلاعاتی ایران نیز پیش از مذاکرات ملامصطفی با شاه، با شیخ احمد در تماس بوده و از او میخواهند بارزانیها سلاحهایشان را بر زمین گذاشتە در منطقهای در همدان ساکن شوند. شیخ احمد بارزانی نیز بیدرنگ پاسخ میدهد که "ما سلاحهای خود را زمین نگذاشته و در همدان مستقر نمیشویم. منتظر میمانیم تا برفها ذوب شده، راه باز بشود و به کوردستان عراق بازگردیم. شما میخواهید با ملأ مصطفی بارزانی و دوستانش چه بکنید؟ ملأ مصطفیها در میان ما بسیارند. " پسازآن ملأ مصطفی بارزانی بار دیگر بە میان کوردها بازمێگردد و در پی آن راهی اتحاد جماهیر شوروی میشود. البته عبور از خاک شوروی نیز یک فرایند بسیار مهم است. زندگی کوردها در اتحاد جماهیر شوروی نیز همچون زندگی پناهندگان نبود. آنان همچون اسیرانی بر روی زمین بودند. ۵۰ تن از پیشمرگان کوردستان که به همراه بارزانی وارد شوروی شدند، به آسیای میانه تبعید گردیدند. متأسفانه زندگی آنها در سال 1948 حتی همچون پناهندگان هم نبود. زندگی کوردهای اتحاد جماهیر شوروی پس از مرگ استالین در سالهای ۱۹۵۲ و ۱۹۵۳ تازه آغاز میشود. پس از گذشت اینهمه سال، دولت شوروی در مسکو خانهای در اختیار ملامصطفی بارزانی قرارداد و وی مدتی در آن زندگی کرد. بیشتر جلسات خود را با دوستانش در این خانه برگزار کرد. کوردها بعد از مرگ استالین، بیشتر به هم نزدیک شدند و یکدیگر را شناختند.
به دنبال سقوط رژیم سلطنتی در عراق در سال ۱۹۵۸، ملا مصطفی بارزانی به همراه ۵۰۰ پیشمرگ به عراق بازگشت و این آغاز دوران جدیدی در تاریخ کوردستان و خاورمیانه بود. این دورە بسیار مهم بود، زیرا این بازگشت نهتنها بر کوردستان، بلکه بهطور کلی بر خاورمیانه و ترکیه نیز تأثیر بسزایی گذاشت. در ترکیە موضوع کوردها در همهی کودتاها تأثیرگذار شد. برای اینکه دولت ترکیە نیز دچار موقعیتی نشود کە ملا مصطفی بارزانی در عراق ایجاد کرده بود، کودتاهایی در این کشور صورت گرفت.. کودتاهای ۷ مه ۱۹۶۰، 12 مارس ۱۹۷۱، ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰ و ۲۸ فوریه ۱۹۹۷، همهی این کودتاها به دلیل نفوذ مصطفی بارزانی در کشور عراق، در ترکیه اتفاق افتادند. این کودتاها بهمنظور جلوگیری از وقوع رویدادهای مشابه رویدادهای کوردستان عراق در ترکیه یا شمال کوردستان انجام شد. به نظر من تأثیرات این موضوع بسیار زیاد بود.
پیشازاین به خانهی (بارزانی) در مسکو اشاره کردم. این مکان برای کوردها و کوردستان بسیار مهم است. به نظر من کوردها باید برای خرید آن خانه تلاش نمایند. زیرا آن خانهی تاریخی برای آنان بسیار مهم است.
به نظر من، ملأ مصطفی بارزانی و خانوادهی بارزانی نقش بسزایی در کوردستان و خاورمیانه داشتهاند. بهعنوان مثال، در ترکیه علت همهی کودتاها به خاطر کوردها و مبارزهای بود که ملأ مصطفی بارزانی در جنوب (کوردستان عراق) به راه انداخت. متأسفانه نه دولت ترکیه، نه سیاست ترکیه، نه رسانههای ترکیه و نه دانشگاههای ترکیه بههیچوجه در این موردتحقیق نکردهاند. درحالیکه علت همهی این کودتاها موضوع کوردها بود، اما هیچیک از این نهادها به این شکل با این موضوع برخورد نکردهاند. دلیل این امر نیز این است که کوردها همیشه مورد انکار، ظلم و آزار و اذیت قرارگرفتهاند. در چنین شرایطی سیاست ترکیه، بهمنظور جلوگیری از مطرحشدن کوردها، به هر نحوی نگذاشته است مطبوعات و دانشگاهها بە این موضوع بپردازند. وقتی از دلایل کودتای 27 مه سؤال شد، گفته شد در آن زمان دانشآموزان به پا خاسته بودند، سیستم دولتی آسیبدیده بود و سیستم جدیدی ساخته نمیشد، بنابراین کودتا رخ داد. اما واقعیت این چنین نیست. ریشهی آن کودتا مسئلهی کوردها و کوردستان بود. آن کودتا بهویژه برای پیشگیری از انتقال جنبش مبارزاتی از جنوب کوردستان (کوردستان عراق) بە شمال کوردستان (کوردستان ترکیە) انجام شد. البته مبارزات ملأ مصطفی بارزانی مبارزهی یک فرد نیست. بارزانی باید دریک روند مبارزاتی بزرگ ارزیابی شود. روند مبارزاتی شیخ عبدالسلام بارزانی، شیخ احمد بارزانی و حتی ملأ مصطفی بارزانی یک فرایند بسیار مهم است. بهعنوان شخص، عبدالسلام بارزانی، شیخ احمد بارزانی و ملأ مصطفی بارزانی را از صمیم قلب به یاد دارم.

٣- موقعیت جغرافیایی و ساختار اجتماعی کوردستان چه تأثیری بر قیام کوردستان گذاشت و این موقعیت تا چه اندازهای در یاریرساندن یا مشکل سر راه این جنبش بود؟
بیشکچی:
در سال ۱۹۶۱ ملامصطفی بارزانی از بغداد بازگشت. احتمال تعامل و توافقی میان دولت عراق بە رهبری عبدالسلام قاسم در سال ۱۹۵۸ وجود داشت. اما این توافق محقق نشد. به دنبال آن ملأ مصطفی بارزانی از بغداد به کوردستان مراجعت کرد و به تحلیل راهکارای مبارزهی مسلحانه پرداخت. در چنین وضعیتی در سال ۱۹۶۱ یک راهپیمایی را از بارزان به سمت زاخو آغاز کرد تا دریابد که مردم چگونه از مبارزهی وی حمایت میکنند و نگرش و رأی آنان در این مورد چیست؟ درنتیجه توجه و اهتمام مردم بە این موضوع چندان قابلتأمل نبود.
مله مصطفی بارزانی در زاخو هنگامیکه میخواست بهصراحت بگوید که مردم آمادگی جنگ را ندارند، "گوییها" در شمال گفتند: "ما با سلاحهای خود آمادهی پیوستن جنبش مبارزاتی شما هستیم و از شما حمایت میکنیم." پسازآن گویها در مبارزه شرکت کردند و ملأ مصطفی بارزانی با مشارکت آنها از زاخو به سمت بارزان بازگشت. در طول راهپیمایی تعداد شرکتکنندگان افزایش یافت. بارزانی سپس راهپیمایی دیگری را بهسوی سلیمانیه آغاز کرد. این راهپیمایی جمعیت بیشتری را بە خود جذب کرد و در پی آن قیام نهم سپتامبر آغاز شد. یعنی روند مشارکت عمومی به این شکل بود. اما کوردها در آغاز این روند سلاح زیادی نداشتند و در طی آن هیچ کمک به کوردها ارائه نشد. یعنی هیچکس در اوایل و اواسط دههی ۱۹۶۰ به کوردها ا کمک نکرد. بعداً متوجه شدیم که اسرائیل کمکهای بسیارکمی به ایران کرده است. اما شاه ایران اجازه نداد همهی آن کمکهای کم هم به کوردها برسد. بهعنوان مثال، اسرائیل ۱۰ تفنگ برای کوردها میفرستاد، اما ایران ۲ یا ۳ عدد از آن را برای آنان ارسال میکرد و بقیه را برای خود نگه میداشت.
دیدگاه شاه دربارهی کوردها این بود کە آنها ضد عراق باشند، اما هرگز نباید پیروز شوند." به همین دلیل کمکهای اندک اسرائیل به کوردها از طریق ایران بهطور کامل به آنان نرسید. به نظر من این موضوع تأثیر منفی زیادی بر مردم و انقلاب سپتامبر داشت.

۴- نقش و نفوذ کشورهای همسایهی کوردستان چگونه بود؟
بیشکچی:
البته تأثیر آنها بسیار زیاد بود. اما باید به خوبی از این امر آگاه بود که در آن زمان اتحاد جماهیر شوروی و ایالاتمتحده از کوردها حمایت نمیکردند. هیچ نیرویی وجود نداشت که پشت کوردها بایستد و از آنان حمایت کند. اتحاد جماهیر شوروی، ایالاتمتحده، کشورهای اروپایی، فرانسه، بریتانیا و آلمان از آنان حمایت نکردند. کشورهای خاورمیانه اکنون هم با آنان دشمنی دارند. ترکیه، عراق، ایران و سوریه همه خود را دشمن آنان میدانند. بهعبارتدیگر، کوردها در برابر چنین متخاصمان بزرگی مقاومت کردند. موضوع کوردها همچون موضوع فلسطین نیست. فلسطین تنها یک دشمن دارد و آنهم اسرائیل است. اما همهی کشورهای منطقه؛ مصر، عربستان، عراق، ایران و سوریه همگی از فلسطین حمایت کردند. ولی چنین حمایتی از کوردها ا صورت نگرفت. آنان همیشه تنها بودند. البته حمایت اسرائیل مهم است، اما تاکنون نه کوردها و نه اسرائیلیها بیانیهای در مورد این حمایت منتشر نکردهاند.
همهی کشورهای عربی، خواه فلسطینیها را دوست داشته باشند یا نه، ازنظر مادی سیاسی و دیپلماتیک موظف به کمک آنها هستند. ۲۲ کشور عربی و ۵۷ کشور اسلامی وابسته به کنفرانس اسلامی ازنظر مادی و دیپلماتیک به فلسطینیها کمک میکنند. چنین کمکی هرگز به کوردها نشده است. برخلاف آن دولتهای اسلامی و کشورهای عربی و کشورهای دشمن در خاورمیانه و همسایگان کوردها همیشه برای شکست مبارزات آنان همکاری کردهاند.
۵- برای اولین بار نگرش شما نسبت به کوردها چگونه تغییر کرد؟
بیشکچی:
درحالیکه در مرز کوردستان یک سرباز کورد از منطقهی آرپاچای در میان ما بود، از مرز عبور کردیم. در هر کیلومتر از خط مرزی یک سنگ وجود داشت کە خیلی مشخص نبود. ما احساس نمیکردیم که از مرز عبور کردهایم. حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰تر از مرز عبور کردیم. یکی از پیشمرگان در آنسوی مرز گفت اینجا خاک شما نیست. من صحبتهای پیشمرگه را نفهمیدم. سرباز کوردی که با ما بود، اجازه خواست تا با او صحبت کند. با سخنان سرباز و پیشمرگه متوجه چیزی شدم. در آنکارا میگفتند: «هیچ کوردی وجود ندارد، آنها زبانی ندارند. یک کورد اینسوی کوه زبان کورد دیگر پشت کوه را نمیفهمد. " سپس متوجه شدم که کوردهای منطقهی آرپاچای و کوردهای منطقهی بارزان که 700 کیلومتر باهم فاصله دارند، یکدیگر را به خوبی درک میکنند و بسیار خوب با یکدیگر صحبت میکنند. این رویدادها نقش بسیار مهمی در زندگی من دارند. ازآنجاکه در آن زمان نفی و انکار وجود داشت، دادگاهها، دانشگاهها، رسانهها و همه، کوردها و زبان کوردی را انکار میکردند و آنها آن را به رسمیت نمیشناختند. بنابراین درک اینکه یک کورد زبان کورد دیگری را در فاصلهی ۷۰۰ کیلومتری میفهمد، برای شکست سیاست انکار کوردها بسیار مهم بود.
/ا.م