
امین عبدی
نویسنده
سیاست اقتصادی نوین ترامپ و پیامدهای داخلی و خارجی آن - بخش اول

در تاریخ دوم آوریل امسال، جهان به طور کلی و کشورهای صنعتی به طور خاص، با تعرفههای گمرکی جدیدی بر کالاهای خود مواجه شدند که توسط دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در مقابل دوربینهای تلویزیونی اعلام شد. در آن کنفرانس مطبوعاتی، پرزیدنت ترامپ نرخ تعرفهها را برای کشورهای مختلف مشخص کرد و آن روز را «روز رهایی آمریکا» نامید.
ترامپ به مجموعهای از دلایل پشت این تصمیم دولت آمریکا اشاره کرد. او اظهار داشت که آمریکا سالهاست از سوی دوستان و دشمنانش مورد بیانصافی بزرگی قرار گرفته است. به گفتهی او، اغلب کشورهایی که مشمول این تعرفهها شدهاند، به نوعی مالیات گمرکی بیشتری بر کالاهای آمریکایی در کشورهای خود وضع کردهاند. او برای مثال به چین، اتحادیهی اروپا، ژاپن، کرهی جنوبی، ویتنام، تایوان و چندین کشور دیگر اشاره کرد که در مجموع نزدیک به شصت کشور را شامل میشدند.
پرسشهای اساسی
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است: چرا آمریکایی که خود را یکی از مدافعان، نوآوران و بنیانگذاران بازار آزاد میدانست، اکنون سیاست حمایتگرایی یا به زبان اقتصادی «پروتکشنیسم» را در پیش گرفته است؟ اهداف و پیامدهای تصمیم به اعمال تعرفهی گمرکی بر کالاهای خارجی از سوی آمریکا بر اقتصاد این کشور و جهان چه خواهد بود؟ همزمان، تأثیرات این سیاست بر سطح سیاست بینالملل چگونه خواهد بود؟
در این نوشتار تلاش میکنم به این پرسشها پاسخ دهم. ابتدا به طور خلاصه به توضیح برخی اصطلاحات مانند پروتکشنیسم، تعرفهی گمرکی و تراز صادرات و واردات میپردازم. سپس تأثیرات این تعرفهها را بر اقتصاد آمریکا و شهروندانش به طور خاص و بر اقتصاد جهان به طور عام بررسی میکنم.
مفاهیم کلیدی
حمایتگرایی چیست؟
این اصطلاح به وضعیتی در یک کشور اشاره دارد که تلاش میکند سیاست اقتصادی خود را به گونهای تنظیم کند که واردات کالا از خارج به داخل را با هدف توسعه و دفاع از شرکتهای داخلی در برابر شرکتهای خارجی و همچنین ایجاد فرصتهای شغلی بیشتر برای شهروندانش، محدود سازد. یکی از مکانیزمهایی که برای این منظور به کار گرفته میشود، وضع مالیات بر کالاهای خارجی است.
هدف این است که قیمت کالاهای وارداتی از کالاهای داخلی گرانتر شود. این امر باعث میشود مردم محصولات داخلی را خریداری کنند. حمایتگرایی، دقیقاً نقطهی مقابل بازار آزاد است. در بازار آزاد، دولتها هیچگونه مالیاتی بر کالاهای وارداتی وضع نمیکنند و شرکتها بدون هیچ محدودیتی کالاهای خود را به یکدیگر میفروشند.
به باور اکثریت قاطع اقتصاددانان، بازار آزاد موجب رشد بیشتر اقتصاد کشورها شده و همزمان سطح رقابت میان شرکتها را بهبود میبخشد که در نهایت به نفع شهروندان عادی تمام میشود.
تعرفهی گمرکی چیست؟
تعرفه یا مالیات گمرکی، اصطلاحی اقتصادی است که برخی کشورها به عنوان مکانیزمی برای حفاظت از تولیدات داخلی خود از آن استفاده میکنند. وقتی آمریکا ۳۴٪ مالیات بر کالای چینی وضع میکند، به این معناست که قیمت یک کالای چینی که به آمریکا صادر میشود، ۳۴٪ افزایش مییابد.
برای مثال، اگر یک جفت کفش چینی پیش از این با قیمت ۱۰۰ دلار به دست فروشندهای آمریکایی میرسید، اکنون قیمت آن با تعرفه به ۱۳۴ دلار میرسد، یعنی ۳۴ دلار گرانتر شده است. یا اگر کالایی از اروپا با قیمت ۱۰۰ دلار به آمریکا وارد میشد و ترامپ تعرفهی ۲۰٪ بر آن وضع کرده باشد، قیمت آن برای فروشنده به ۱۲۰ دلار میرسد. یا اگر قیمت یک خودروی ژاپنی ۲۰ هزار دلار باشد، با تعرفهی ۲۵٪، قیمت آن به ۲۵ هزار دلار افزایش مییابد؛ البته این در صورتی است که صادرکنندگان، هزینهی اضافی تعرفه را خودشان تقبل نکنند.
تراز پرداختها یا مبادلات تجاری چیست؟
این اصطلاح در اقتصاد به مجموع صادرات و واردات یک کشور با دنیای خارج اشاره دارد. اغلب اقتصاددانان بر این باورند که بهتر است صادرات از واردات بیشتر باشد یا دستکم با آن برابر باشد.
برای درک بهتر تراز تجاری، میتوانیم به روابط تجاری بین چین و آمریکا به عنوان مثال نگاه کنیم. بر اساس تمام دادهها، در سال ۲۰۲۴، چینیها ۴۳۸.۹ میلیارد دلار کالا به آمریکا فروختهاند، در حالی که شرکتهای آمریکایی در مقابل ۱۴۳.۵ میلیارد دلار کالا به چین فروختهاند. این یعنی چینیها ۲۹۵.۴ میلیارد دلار بیشتر به آمریکا کالا صادر کردهاند.
به عبارت دیگر، این نشان میدهد که تراز تجاری به نفع شرکتهای چینی است. همین موضوع باعث شد که دولت ترامپ از طریق وضع تعرفه بر کالاهای کشورها، به ویژه چین، برای حل این مشکل و حفظ توازن تجاری تلاش کند.
تأثیرات اعمال تعرفهی گمرکی بر اقتصاد آمریکا
هدف اصلی آمریکا و دولت ترامپ از وضع تعرفه بر کالاهای خارجی، همانطور که خود ترامپ در کنفرانس مطبوعاتیاش اشاره کرد، کمک به شرکتهای داخلی آمریکاست؛ به گونهای که مردم آمریکا بیشتر محصولاتی را بخرند که در داخل کشور تولید میشوند.
مکانیزم عملکرد
زیرا با وضع تعرفه، قیمت کالاهای خارجی گران میشود و این امر مردم را به خرید محصولات داخلی ترغیب میکند. وقتی مردم کالای داخلی بخرند، شرکتها به نیروی کار بیشتری نیاز پیدا میکنند. بنابراین، ترامپ با این سیاست میخواهد «با یک تیر چند نشان بزند»: از یک سو، شرکتهای داخلی را احیا کند و همزمان نرخ بیکاری را کاهش دهد و از سوی دیگر، شرکتهای خارجی را وادار به سرمایهگذاری در آمریکا کند.
به این ترتیب، همانطور که ترامپ در همان روز اشاره کرد، او میخواهد سالهایی را جبران کند که هزاران شرکت آمریکایی به دلیل عدم توازن تجاری و تعرفهها، ورشکسته شده یا آمریکا را به مقصد کشورهای دیگر ترک کردهاند.
تأثیرات بر شهروندان آمریکایی
این سیاست ترامپ از دیدگاه اقتصاددانان بدون مشکل نیست. نه تنها در سطح بینالمللی، بلکه در سطح داخلی نیز ممکن است ضرر آن برای آمریکاییها بیشتر از سودش باشد. برای مثال، همانطور که اقتصاددانان پیشبینی میکنند، این تعرفهها ممکن است باعث افزایش قیمت برخی کالاها در بازار شود.
زیرا در اقتصاد سرمایهداری که آمریکا خود نمایندهی آن است، اغلب آنچه قیمت را تعیین میکند، نسبت عرضه و تقاضاست. این نظریه از زمان پدر ایدهی بازار آزاد و لیبرالیسم، آدام اسمیت، وجود داشته و در عمل نیز به اثبات رسیده است.
چالشهای اقتصادی
برای مثال، اگر تقاضا برای کالایی بیشتر از عرضهی آن در بازار باشد، قیمت آن کالا بالا میرود و برعکس، اگر عرضهی کالایی در بازار بیشتر از تقاضا برای آن باشد، قیمت آن کاهش مییابد. به همین دلیل، از دیدگاه اکثر اقتصاددانان و نظریههای اقتصادی، شهروند عادی یا خریدار، اولین زیاندیده از وضع تعرفه بر کالاها خواهد بود.
برای مثال، اگر آمریکا ۲۰٪ تعرفه بر کالاهای اروپایی وضع کند، این پول اضافی به جیب دولت میرود، اما کسی که باید این هزینه را بپردازد، شهروند عادی یا خریدار است.
البته این در صورتی است که آمریکا نتواند تمام کالاهایی را که از خارج وارد میشوند، با همان قیمت و کیفیت تولید کند، که این امر در دنیای امروز که کشورها به شدت به یکدیگر وابسته هستند، دشوار است.
نمونهی عملی: آیفون
دیوید ریکاردو سالها پیش اشاره کرده بود که بهتر است هر کشوری روی چیزی تمرکز کند که هزینهی تولید آن کمتر و در آن تخصص بیشتری دارد. برای مثال، امروزه آیفون یک محصول آمریکایی است، اما اگر به پشت آن نگاه کنید، نوشته شده که در ویتنام، تایوان یا هنگکنگ ساخته شده است.
دلیل این امر آن است که هزینهی دستمزد کارگر در این کشورها ارزانتر از آمریکاست و همزمان، بخشی از قطعات آیفون، مانند دوربین، اغلب از کرهی جنوبی خریداری میشود. بنابراین بهتر است آیفون در این کشورها تولید شود، اما بخش طراحی و نرمافزار آن در آمریکا انجام شود، زیرا سطح فناوری در آمریکا بالاتر از آن کشورهاست.
این تنوع باعث میشود قیمت نهایی آیفون ارزانتر از زمانی باشد که تمام مراحل تولید آن تنها در آمریکا انجام شود. به همین دلیل، اقتصاددانان پیشبینی میکنند که اعمال تعرفه بر کالاهای خارجی از سوی آمریکا، قیمت برخی کالاها را افزایش خواهد داد که هزینهی آن بر دوش خریدار یا شهروند آمریکایی خواهد بود.
تناقض با سیاستهای جمهوریخواهان
در آمریکا، جمهوریخواهان به این معروف هستند که هنگام به قدرت رسیدن، بر دو موضوع اصلی تمرکز میکنند: جلوگیری از تورم اقتصادی و ممانعت از افزایش دستمزد کارگران. این دو موضوع در بسیاری از موارد به یکدیگر وابستهاند.
زیرا وقتی تورم رخ میدهد، کارگران خواستار دستمزد بیشتر میشوند، چون ارزش واقعی دستمزدشان کاهش مییابد. به عبارت دیگر، با بالا رفتن قیمت کالاها در بازار، قدرت خرید کارگر کاهش مییابد و همزمان با افزایش دستمزد کارگر، کارفرما مجبور میشود قیمت کالاها را برای جبران افزایش دستمزد، بالا ببرد.
بنابراین، این سیاست اقتصادی ترامپ میتواند به افزایش قیمت کالاها در بازارهای آمریکا منجر شود، که این دقیقاً برخلاف سیاست رسمی جمهوریخواهان است.
ادامه در بخش دوم...