عراق اینچنین ساخته شد (1)

Kurd24

صد سال پیش، در اوایل جنگ جهانی که بریتانیا بندر بصره را اشغال کرد، قصد ضمیمه کردن کل سرزمین‌های میزوپوتامیا (عراق کنونی) به مستعمره‌های خود را داشت. با وصف آنکه قبل از جنگ، بریتانیا حدود بیست‌وپنج درصد همه خشکی‌های جهان را در اختیار داشت، اما باز به افزودن مستعمره‌های خود می‌اندیشید. اما در پایان جنگ و در حالی که همه خاک میزوپوتامیا را در اختیار داشت، از تصمیم اشغال مستعمرانه آن سرزمین منصرف شد. یک نظم نوین جهانی در حال شکل‌گیری بود که شرایط را برای اشغال مستقیم کشورها دشوار کرده بود. از یکسو قدرت جدیدی به نام آمریکا ظهور کرده بود که به دنبال یافتن بازارهایی نو برای فروش محصولاتش بود و نمی‌خواست برای دستیابی به آن بازارها مجبور به مذاکره با قدرت‌های استعماری شود. به همین دلیل با شعار لیبرالیسم و حق تعیین سرنوشت ملل، درصدد تشکیل کشورهایی جدید و مستقل از قدرت‌های قدیمی بود. مزید بر آن، روسیه هم به یک کشور انقلابی با گرایشات ضد امپریالیستی تبدیل شده بود که به مانند آمریکا، به تشویق حق تعیین سرنوشت ملل می‌پرداخت، اما نه برای دستیابی به باراز آنها، بلکه به‌منظور تضعیف قدرت‌های استعماری که تهدیدی علیه حکومت نوبنیاد بلشویکی بودند. مهم‌تر از همه، خود بریتانیا هم در پی جنگ جهانی، قدرت نظامی خود را تقلیل یافته می‌دید و همزمان درگیر بدهی‌های دوران جنگ بود. همه این دلایل باعث شد که بریتانیا از فکر اشغال مستقیم میزوپوتامیا دست بکشد و به سلطه غیرمستقیم بر این منطقه بیندیشد.

اما حفظ کنترل بر مناطق امپراطوری عثمانی سابق، هرچند به‌گونه‌ای غیرمستقیم، برای بریتانیا حیاتی بود. دسترسی به منابع طبیعی این مناطق و از همه مهم‌تر کنترل بر بندر بصره و مسیر آبی خلیج‌فارس برای حفظ هندوستان، حضور عراق را به سیاست اصلی بریتانیا تبدیل کرده بود. مزید بر آن، احساس نوستالژی به حکومت عثمانی در میان طیفی از نخبگان منطقه هنوز وجود داشت و تحریکات عثمانی‌ها برای مبارزه عرب‌ها علیه 'دشمنان ضد اسلام' پایان نیافته بود.

در این نوشته سه قسمتی سعی می‌شود سیاست صد سال پیش بریتانیا در تأسیس عراق و سه مکانیزم حفظ منافع بریتانیا در این کشور بررسی شوند که عبارت بودند از: تقویت تفکر ناسیونالیستی با محوریت زبان عربی علیه سایر اندیشه‌های مدرن، تقویت شیوخ قبیله‌ای علیه طبقه تحصیل‌کرده و متوسط جامعه، و نهایتاً، تأسیس ارتش، دولت و پارلمان، با سلطه عامدانه اقلیت عرب سنی، جهت تضعیف شیعه‌ها و کردها. همه این سیاست‌ها در راستای تشکیل حاکمیتی بود که از یکسو همیشه ضعیف و متکی به بریتانیا باشد و از دیگر سو، قدرت کافی برای سرکوب اکثریت معترض را داشته باشد. نتیجه درازمدت این سیاست‌ها هم، اکنون وجود کشوری با قدمت صد سال کشتار، کودتا، دیکتاتوری و فساد است. جنگ‌های مذهبی و فرقه‌ای اخیر، آخرین پیامد این سیاست‌ها است.

مجموعه‌ای از عوامل که در مقدمه ذکر شد، به‌اضافه شورش‌های پراکنده علیه بریتانیا که از سال ۱۹۱۹ در کردستان آغاز شد و تا تابستان ۱۹۲۰ در سایر مناطق ادامه داشت، ضرورت تشکیل دولتی ظاهراً مستقل و ملی را عیان کرد. مفهوم ملی در آن زمان برای ساکنین مزوپوتامیا نامفهوم بود. شمار اندکی از سه میلیون جمعیت عراق خودشان را عراقی می‌دانستند. اکثراً خود را متعلق به یک گروه مذهبی یا اتنیکی می‌شناختند و گرایش به هویت مذهبی قوی‌تر بود. بنابراین انگلیسی‌ها تصمیم گرفتند با ایجاد ناسیونالیسم عربی و ایجاد حس تعلق به نژادی متفاوت از ترکهای عثمانی، هم مردمان آن سرزمین را با پدیده تازه‌ای درگیر کنند و هم با جلوگیری از بازگشت دوران عثمانی، منافع خود را کماکان حفظ کنند. این تغییر از طریق سیستم آموزشی جدید آغاز شد که همه معلم‌ها در همه مقاطع  تحصیلی می‌بایست به تقویت ناسیونالیسم و تأکید بر زبان عربی می‌پرداختند که اتفاقاً خیلی زود  به تقویت پان‌عربیسم منجر شد. تنها دو دهه بعد، ناسیونالیسم عربی، برخلاف تصور انگلیسی‌ها، به گرایشات فاشیستی و نزدیکی با آلمان نازی هم انجامید.

طرفه آنکه اکثر مشوقین غیر انگلیسی ناسیونالیسم، فلسطینی‌هایی بودند که به خاطر گرایشات عربی از فلسطین تبعیدشده بودند. ناسیونالیسم در فلسطین که برای تحولات چند دهه بعد یعنی تأسیس اسرائیل آماده می‌شد، ممنوع بود ولی در عراق مجاز و حتی لازم. اکثر کتاب‌های درسی توسط فلسطینی‌های پناهنده در عراق تدوین می‌شد که خود سرشار از حس پان عربیستی برای جلوگیری از فدا شدن سرزمینشان بودند.

تقویت  ناسیونالیسم عربی تنها در جهت حفظ منافع بریتانیا نبود. ملک فیصل پادشاه وارداتی عراق، که هیچ پایگاهی به‌جز وابستگی به بریتانیا نداشت، و قبلاً مدتی کوتاه پادشاه سوریه شده بود، به حس ناسیونالیسم عربی نیاز داشت تا تفاوتی میان او که اهل عربستان بود و مدت‌ها در سوریه به سر برده بود و اکنون پادشاه عراق شده بود، با سایر شهروندان عراقی احساس نشود. اولین کنگره پان- عربیسم به ابتکار او در بغداد در سال ۱۹۳۲ برگزار شد.

پیامد مستقیم تقویت ناسیونالیسم در جامعه‌ای که هنوز با مبانی همزیستی و دموکراسی و حقوق شهروندان و اقلیت‌ها غریبه است، محدود شدن فضا برای ایده‌های لیبرال، شکل نگرفتن پایه‌های جامعه مدنی و پایمال شدن حقوق غیر عرب‌ها بود.

استفاده از طبقات اجتماعی پیشا-مدرن در شکل‌گیری عراق و همچنین نقش عوامل منطقه‌ای در سیاست بریتانیا علیه حکومت کردستان موضوعاتی است که در قسمت‌های بعدی به آن می‌پردازیم.

ادامه دارد