درآوردن کلیەزندانیان در زندانهای سوریە

زندانیان در بند رژیم بشار اسد در قبال آزادی باید کلیە‌هایشان را بدهند.

 k24- اربیل

عکس و اطلاعاتی کە از زندان‌های رژیم سوریە بە بیرون درز کردە و تصاویر ماهواره‌ای و سخنان شهودی کە از این زندانها بە بیرون راه پیدا کردەاند، حاکی از آن است کە در این زندانها جنایات زیادی رخ می‌دهد. بە همین خاطر سازمان‌های مدافع حقوق بشر این زندان‌ها را کشتارگاه آدمها می‌نامند.

محمد یونس محمود، کە قبلا در زندان "سیدنایا"ی حومە دمشق زندانی بودە، می‌گوید: "در زندانهای سوریە از عقل و بدن زندانیان انتقام می‌گیرند. آنان تحت شکنجە‌های غیرقابل تصور قرار می‌گیرند. استفادە از صندلی برقی، شکستن ستون فقرات و دست و پای زندانیان و درآوردن ششها و کلیە از جملە شکنجە‌هایی هستند کە در این زندان اعمال می‌شوند.

محمد یونس کارمند اهل حما، در تاریخ ٢١دیماە١٣٩٥ در یکی از پست‌های بازرسی نیروهای وابستە بە بشار اسد دستگیر شدە است. او می‌گوید: چند هفتە قبل از زندان آزاد شدم. خاطرە تلخ آن شب را بە یاد می‌آورم کە بعد از سە ماه بە اتاق بازجویی بردە شدم و در آنجا از پنجرە کوچکی نور خورشید را دیدم. من حدود شش ماە آنجا زندانی بودم.

او می‌گوید اولین بار بود کە چهره بازجویم را می‌دیدم. او آدم قد بلندی بود و صورت زشتی داشت. بە من گفت، تا همە اعضای خانوادە‌ات را آتش نزدەایم، اعتراف کن. گفتم من کارمند ادارە مسکن نظامیان بودم. از ناحیە پا آویزانم کردند و سە نفر قوی هیکل با کابل بە جانم افتادند. بعد از بە هوش آمدن، در اتاقم کسی آهستە گفت " سلامتی انشاءللە" و با کهنەای سرو گردنم را پاک کرد.  

بعد از دو هفتە به محمد یونس پیشنهاد کردەاند کە کلیه‌هایش را بە میهنش ببخشد و از این طریق حسن نیت خود را اثبات کند. بە گفتە محمد یونس زندانیان تا سرحد مرگ شکنجە شدە و بعدا مورد جراحی قرار گرفتە و اعضای بدنشان فروختە می‌شد.  

محمد یونس می‌گوید، بازجویم گفت: با ا‌هداء کلیە‌ات می‌توانی دین خود را بە كشور و خدا ادا کنی و کلیە شما بە یکی از زخمی‌هایی پیوند زدە می‌شود کە در جنگ با اعضای اپوزسیون مجروح شدە است.

این زندانی پیشین سوریە، در ادامە می‌گوید جز موافقت راهی در پیش نداشتم و در بیمارستان نظامی "تشرین"  مورد جراحی قرار گرفتم. بعد سە روز بە زندان برگرداندە شدم. انتظار داشتم پایبند وعدە خود باشند، اما انگار اتفاقی برای من رخ ندادە باشد، یکی از شبها زندانبان مرا بە اتاق بازجوویی برد. در آنجا از من خواستند در مورد مخالفان بشار اسد اعتراف بکنم، من گفتم کە هیچ اطاعی ندارام و هرچە می‌دانستم گفتەام. بازجو بار دیگر مرا بە دست شکنجە ‌گرها سپرد و آنان بعد از شکنجە بسیار یکی از انگشتهای بلندم را قطع کردند. بازجو مرا آزاد کرد و گفت، این انگشت شما بە عنوان یادگار یکی از هموطنان خوب و فداکار پیش ما خواهد ماند.