مذاكرە با جمهوری اسلامی؛ خوب، بد، زشت؟!

Kurd24

در هیاهوی کنونی تنش میان ایران و آمریکا وقوع هر رویدادی و انتشار هر خبری، محتمل و قابل پیشبینی می‌نماید اما با این حال خبر مذاکره میان مقامات جمهوری اسلامی و چهار حزب کردستانی در نروژ بسیاری را شوک و شماری را نگران کرد. تاکنون در کل واکنشهای منفی بیشتر بوده از تایید یا حمایت از این گفتگوها. شاید به همین دلیل هم هر شش طرف درگیر در این گفتگوها تاکنون در مورد محتوی آن سکوت کرده‌اند. احزاب کردستانی اعلامیه‌ای رسمی منتشر نکرده‌اند. مقامات جمهوری اسلامی هم از تایید با تکذیب آن خودداری کرده‌اند. سازمان نروژی مربوطه هم به همین نحو عمل کرده است. پیچیدگی روابط احزاب کردستان با حکومت کنونی تهران پذیرش مسئولیت این گفتگو را چنان سنگین کرده که نه حکومت و‌ نه معارضین توان تقبل آن را ندارند. در این نوشته کوتاه با کمک گرفتن از اثر مشهور سرجو لئونه؛ خوب، بد، زشت، سعی می‌شود کلیت مفهوم مذاکره، شانس موفق بودن آن در این مورد خاص و همچنین، مسائل اخلاقی/ عقلانی که این گفتگوها را پیچیده، گنگ یا زشت کرده است بررسی شود.

 

بد؟ مذاکره فی نفسه نمی تواند منفی باشد حتی با یک نیروی اهریمنی و یک قدرت سفاک و‌جنایتکار. از قضا این جنایتکاران هستند که بیشتر از سایرین از مذاکره گریزانند. آنها تنها در مواقعی که ناچار باشند ‌‌یا خود را در معرض نابودی ببینند پای میز مذاکره می نشینند. در اکثر موارد هم مذاکره مقدمه‌ای برای نابودی کامل یا نابودی نسبی قدرت آنها است. هم اینک شورای نظامی سودان مجبور شده که با مخالفین به مذاکره بنشیند و رویای قبضه کامل قدرت برایشان تبدیل به کابوس از دست دادن کامل قدرت شده است. دولت ونزوئلا مجبور شده با مخالفانش به مذاکره بپردازد ‌و مقدمات دور دوم مذاکرات آنها در نروژ در حال آماده‌سازی است، در همان جایی که کردها و‌ جمهوری اسلامی مذاکره کردند. از گفتگوهای طالبان/ دولت افغانستان و طالبان/آمریکا هم همه اطلاع داریم. مذاکره روس‌ها با بازماندگان جبهه النصره در ادلب سوریه هم تاکنون با همه فراز و نشیبها ادامه داشته است. پس مذاکره نه به معنی سازش است، نه نشانه حقانیت طرف مقابل است و‌نه منشا مشروعیت محسوب می‌شود. همچنین مذاکره فی نفسه منجر به نجات یک قدرت در حال افول نمی‌شود. مذاکره انقلابی‌های ایران با ارتش شاهنشاهی نه منجر به حفظ حکومت پهلوی شد و نه فرماندهان ارتش را از اعدام نجات داد. پس در یک حکم کلی و قطعی نمی‌توان مذاکره را امری سلبی یا بد ارزیابی کرد. در این مورد مشخص چون نه جمهوری اسلامی و نه احزاب هیچکدام خود پیشقدم نشده‌اند بلکه یک جریان سوم از یک کشور اروپایی به دو طرف پیشنهاد میانجیگری داده است پس نکته منفی ‘پناه بردن به مذاکره با دشمن’ راهم نمیتوان برای هیچکدام قائل شد. آنها می توانستند پیشنهاد طرف نروژی را رد یا قبول کنند اما نمیتوانند طرف مقابل را به ضعف یا تغییر موضع متهم کنند.

 

خوب؟ در بالا ذکر شد که مذاکره فی نفسه بد نیست اما این به معنی خوب و مطلوب بودن اصل مذاکره در هر شرایطی هم نیست. در این مورد خاص چون شانس موفقیت مذاکره معادل صفر است باید قید خوب بودن آن را زد. مذاکره تنها به این شرط که منتهی به توافق یا تفاهم و یا حداقل، کاهش دشمنی شود خوب یا موفق محسوب می‌شود. جمهوری  اسلامی آمادگی و بستر حل اختلافات از طریق مذاکره با مخالفانش را ندارد. رژیمی ایدئولوژیک که حتی پای از دست دادن همه منابعش باز توان مذاکره با آمریکا و تعدیل سیاست هایش را ندارد چگونه با احزاب اپوزیسیون خود وارد مذاکره می‌شود؟ چگونه بسیجی‌ها و حزب اللهی‌ها را حتی برای تحمل نام کومله و دمکرات قانع می‌کند؟ و اصولا باید پرسید که جمهوری اسلامی چه نیازی به چنین ریسک بزرگی دارد؟ اگر احیاناً جمهوری اسلامی تحت فشارهای خارجی و ناکارآمدی‌های داخلی مجبور به تحول شود، یک راست که سراغ سرسخت ترین دشمنان خود نمی‌رود! در این حالت ممکن است در سطح سراسری با اصلاح‌طلب‌ها و در سطح کردستان با چهره‌های کورد داخل ایران وارد مذاکره شود. ممکن است اصلاح‌طلب‌های کردستان را اندکی بال و پر بدهد. ممکن است یک استاندار سنی برای سنندج انتصاب کند یا اندکی گشایش فرهنگی ایجاد کند در حد تدریس زبان کوردی و تاسیس چند نشریه جدید در کردستان. این برای پاسخگویی به کیهان و بسیجی‌ها و … ممکن تر است تا اینکه آنها را آماده کند که رهبران کومله و‌دمکرات را برادر خطاب کنند!  مذاکره با احزاب تنها زمانی ممکن خواهد بود که جمهوری اسلامی واقعا در آستانه سقوط باشد و قید  پاسخگویی به طرفدارانش را زده باشد. پس در کل می‌توان گفت مذاکره با جمهوری اسلامی در شرایط کنونی بیخود، بی نتیجه، باعث بی اعتباری و در یک کلام مضر است.

 

زشت؟ بله برای احزاب کردستان مذاکره با جمهوری اسلامی صرفنظر از خوب و بد بودن آن زشت است. به این دلایل: اولا جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته یکبار هم قواعد ابتدایی مذاکره را با مخالفانش رعایت نکرده است. قدمت شکست مذاکرات به چهل سال پیش و نحوه عجیب مذاکره مقامات حکومت نوپای اسلامی برمیگردد. در سال ۱٣۵٨ رفسنجانی در شورای انقلاب ماموریت یافته بود که مذاکره با رهبران کردها را آغاز کند. او فرمولی بسیار بی‌انعطاف وتک‌بعدی را اعمال کرده بود. در یکی از صورت جلسه‌های شورای انقلاب درج شده است که او به مذاکره‌کنندگان اعزامی به سنندج، دستور داده بود ‘مذاکره‌ای از طریق استاندار سنندج با آنها بکنید اگر حل نشد، چند نفر سران را بگیرید’! این یعنی مذاکره به شرط تسلیم، یعنی مذاکره به شرط پیروزی ومذاکره‌ای که نتیجه آن حتما باید به نفع من باشد! آن زمان دستور رفسنجانی دقیق اجرا نشد اما ده سال بعد و در وین پایتخت اتریش همین فرمول با اندکی تغییر منجر به ترور دکتر قاسملو شد.

ثانیا پس از قرار گرفتن جمهوری اسلامی در محور شرارت مقامات حکومت از ترس باز شدن جبهه‌ای جداگانه در کردستان مذاکراتی را در ۲۰۰۳ در بغداد با یکی از رهبران کومله انجام دادند که نه تنها سودی نداشت بلکه به محض رفع خطر آمریکا، این حزب مورد حملات تروریستی جمهوری اسلامی واقع شد.

دقیقا همین ماجرا در ۲۰۱۴ و در اوج تحریم‌های ایران تکرار شد و این بار در اربیل با یکی از رهبران حزب دمکرات کردستان مذاکره کردند. مدتی بعد در اکتبر ۲۰۱۴ علوی وزیر اطلاعات در گزارشی برای مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که ما با آنها مذاکره کرده‌ایم تنها برای به حداقل رساندن آسیب آنها! در واقع از فرصت مذاکره برای به روز کردن خود از ضعفها و‌کاستی‌های آنها استفاده کرده بودند.

ثالثا جمهوری اسلامی حتی اگر گذشته دور و نزدیکش راهم کنار بگذاریم، همین الان چندین دیپلماتش در زندانهای کشورهای اروپایی هستند. در همین یک سال اخیر که گویا مشغول مذاکره با احزاب کردستان بوده چندین عملیات تروریستی را در خاک اروپا انجام داده است. در همین یک سال اخیر و در حین مذاکره با این احزاب، ساختمان مرکزی حزب دمکرات کردستان را در حین جلسه پلنوم کمیته مرکزی این حزب موشک باران کرده است دقیقا به امید کشتن همه اعضای رهبری آن. پس صرف نظر از غیر عقلانی بودن این مذاکرات آیا نباید اخلاقا مذاکره با جمهوری اسلامی را زیر سوال برد و آن را زشت نامید؟!