اجماع جهانی علیه اردوغان، کدام دو ترکیه؟
درحالیکه ترکیه ادعا میکند در ساعتها و روزهای پیش رو به کردستان سوریه لشکرکشی میکند، تقریباً همه قدرتهای جهانی و کشورهای منطقهای و نهادهای غیردولتی بینالمللی علیه این اقدام احتمالی موضع گرفتهاند. آنچه این اجماع غیررسمی را جالبتر میکند عدم همخوانی این کشورها و نهادها با همدیگر است اما علیرغم همه اختلاف نظرها و منافع متفاوتی که دارند، همه از ترکیه میخواهند که به سوریه حمله نکند. از یکسو ایالات متحده آمریکا و انگلیس و اتحادیه اروپا قرار دارند که مخالف این اقدام هستند، از دیگر سو روسیه هم از ترکیه میخواهد چنین اقدامی را انجام ندهد. همچنین ایران و دولت سوریه از یکسو و عربستان هم از سوی دیگر موضعی مشابه دارند.
مصر و حکومت اقلیم کردستان هم هرگونه اقدام نظامی را محکوم کردهاند. حتی قطر که از متحدان نزدیک ترکیه است و در شرایط کنونی بسیار به کمکهای آنکارا نیاز دارد، تاکنون از این اقدام حمایت نکرده است. از شخصیتهای سیاسی مستقل گرفته تا سناتورهای آمریکایی، تا نهادهای حقوق بشری بینالمللی و همچنین شورای امنیت سازمان ملل متحد همه علیه این اقدام احتمالی موضع گرفتهاند. حال پسازاین اجماع کم مانند جهانی، اگر باز ترکیه به این لشکرکشی خود اصرار کند و در ساعتها یا روزهای آتی این جنگ آغاز شود چه اتفاقی میافتد؟ اگر از احتمالات حد وسطی صرفنظر کنیم (بهمانند نمایشی کوتاهمدت، یا جنگ سطحی میانمدت) با بررسی دو احتمال شکست یا پیروزی اردوغان به دو جهان متفاوت از جهان کنونی خواهیم رسید چراکه اکنون مسئله جنگطلبی و لشکرکشی و کشورگشایی ترکیه از ابعاد منطقهای فراتر رفته و بعدی جهانی پیدا کرده است، همچنان که حملات اولیه هیتلر بسیار سریع ابعادی جهانی یافت. در این نوشته به اختصار دو احتمال متفاوت، اینکه اگر ترکیه وارد جنگی تمام عیار شود و پیروز/شکست خورده از آن بیرون بیاید بررسی میشود.
اگر اردوغان پیروز شود.
در این حالت جهان باید خود را نخست برای خاورمیانهای متفاوت و سپس برای یک نظم جدید جهانی آماده کند. دیگر اردوغان تنها یک رهبر منطقهای نخواهد بود بلکه در همین راستا، پروژههای بعدی خود را برای صدمین سالگرد میثاق ملی (۱۹۲۰) و صدمین سالگرد تأسیس ترکیه (۱۹۲۳) آماده خواهد کرد. او در صورت پیروزی همه ابزارهای لازم برای هیتلر شدن را خواهد داشت. دارای یک ایدئولوژی جهانوطنی مذهبی خواهد بود، دارای یک ایدئولوژی وطنی ناسیونالیستی هم خواهد بود، نفرت از دیگران (غیر ترکها، غیر مسلمانها، غیر اخوانیها) به موتور تولید انرژی منفی برای تداوم دو ایدئولوژی فوق تبدیل خواهد شد. در سطح منطقه و جهان متحدانی پیدا خواهد کرد. مدارای جهانیان سایر دیکتاتورهای منطقه را هم به اتخاذ سیاستهای مشابه تشویق خواهد کرد. بلافاصله شاهد اقدامات مشابهی توسط پوتین و خامنهای و ملک سلمان خواهیم بود و جهان متحجر عملاً در مقابل جهان متمدن خواهد ایستاد. هستههای مخفی داعش و القاعده به گروههای فشار گشتاپو مانند در کل منطقه و جهان تبدیل خواهند شد.
تروریسم نه تا عمق اروپا که تا عمق آمریکا و استرالیا و چین هم نفوذ خواهد کرد. همه اینها بخشی از سناریوی سیاهی خواهد بود که نخست با بیاعتنایی اردوغان به درخواستهای جهانی آغازمیشود، بعد به اشغالگری موفقیتآمیز منتهی میشود و نهایتاً این اشغالگریها و دهن کجیها، زمانی که با مدارای جهان مواجه شد به تهدیدی جهانی تبدیل خواهد شد، همان اتفاقی که برای آلمان در پی اشغال لهستان روی داد که بسیاری از کشورها نه تنها مدارا کردند و خود را کنار کشیدند که حتی پیمان عدم تخاصم با هیتلر امضا کردند. دیری نپائید که هیتلر متحدانی در ایتالیا و اتریش و ژاپن و اسپانیا یافت و همه کشورها ازجمله آنهایی که خواستند با آلمان نازی مدارا کنند به قربانیان بعدی هیتلر تبدیل شدند. نخستوزیر انگلیس بسیار خوشحال بود که قبل از جنگ پیمانی در برلین امضا کرده بود. وزیر خارجه شوروی نه تنها دست دوستی بهسوی هیتلر دراز کرد که استالین را برای حمله همزمان به فنلاند تشویق کرد، تا پابهپای اشغالگری آلمان حرکت کرده باشد اما بعداً به بزرگترین قربانی هیتلر تبدیل شد. آمریکا هم که تصور میکرد حتی در بدترین سناریو هم باز خاک این کشور در امان خواهد بود، اندکی بعد هواپیماهای ژاپنی را بر فراز کشتیهای خود یافت، با خلبانهایی که خود تبدیل به بمب شده بودند. اگر اردوغان با موفقیت این مرحله را پشت سر بگذارد، احتمال تکرار همه این رویدادها در ابعادی وسیعتر و با اسلحههای کشندهتر وجود دارد.
اگر اردوغان شکست بخورد.
در این صورت میتوان از این اجماع جهانی که بهصورت غیررسمی در مخالفت با جنگ شکلگرفته برای پایان دادن واقعی به جنگهای پایانناپذیر خاورمیانه استفاده کرد. میتوان فضایی ایجاد کرد که مردم این منطقه نفس راحتی بکشند. در آن صورت ارزشهای لیبرالی و حقوق بشری بر زور و اسلحه و تفکر لشکرکشی و کشورگشایی قرن نوزدهمی پیروز خواهند شد. موج پوپولیسم متعفن که کل منطقه را فراگرفته فروکش خواهد کرد. دیکتاتورها نخست سر در لاک خود فرو خواهند برد و بعداً در صورت حفظ این برتری حقوق بشری، مجبور به قبول اصلاحات یا کنارهگیری از ساختار قدرت خواهند شد. در این صورت آنها دیگر ابزار جنگ را بهعنوان وسیلهای برای فرار از بحرانهای داخلی یا کسب مشروعیت از دست خواهند داد. حال یا در راستای پاسخگویی به مشکلات واقعی قدم خواهند نهاد یا در برابر خواستههای مردم مجبور به کنارهگیری خواهند شد، اتفاقی که در سودان برای عمرالبشیر و در الجزایر برای بوتفلیقه افتاد و بسیاری دیگر در منطقه در آن صورت میباید منتظر چنین سرنوشتی باشند. جایگاه کردهای سوریه در آینده این کشور تضمین خواهد شد. مردمانی که از یکسو دههها در دوران اسد پدر و پسر از ابتداییترین حقوق خود محروم بودند و حتی شناسنامه هم نداشتند و از دیگر سو بیشترین هزینه را در مبارزه با داعش پرداختند و بزرگترین نقش را هم در شکست این گروه وحشی ایفا کردند. آنان در این سالها و در جهنم سوریه، چهرهای قابلقبول از مشارکت مردمی، برابری زن و مردن، احترام به حقوق گروههای مختلف نژادی و مذهبی از خود نشان دادهاند و سیستم دمکراسی مستقیم آنها میتواند الهامبخش سایر مردم منطقه باشد. اردوغان کاری کرده است که آنها اکنون در مرکز توجه جهان قرار گرفتهاند و ناکامی اردوغان، پیروزی مطلق آنها محسوب میشود. کسانی که بشریت مدیون مبارزه آنها هستند. باید دید کدامیک از این دو سناریوی متضاد تحقق خواهد یافت.